تنها مطالب موجود از حافظ ایمانی در وبلاگ ایشان
1. من خراسانیم اهل مشهد و اکنون ساکن تهران .
2.در رابطه با برنامه های آینده ای که در پیش دارم باید عرض کنم که :
اول کتابهایم : <مصلوب دارهای اشاره > این کتاب در فروردین سال 85 در مشهد چاپ شد و در همانجا تمام شد و اصلآ به تهران نرسید . به من گفته اند که ناشر 50 جلد از این کتاب را نگه داشته است . اگر درست باشه تمام کتابها را خودم خریداری میکنم و به تهران می آورم تا در یک کتابفروشی عرضه شود .
کتاب بعدی <سرمه های رنگی> گزیده ی شعر هایم که زیر چاپه و به زودی در
همه ی کتابفروشی ها در دسترس دوستان عزیز قرار خاهد گرفت .
کتاب بعدی < یکصد قرن اویس > که مجموعه ی شعر های آئینی من است که آماده ی چاپه و قراره همراه با cdشعرها با صدای وحید جلیل وند عزیز وارد بازار شود .
کتاب بعدی <جنون والقلم >که مجموعه شعرهای عارفانه و عاشقانه من است که این کتاب هم همراه با cd صوتی البته با صدای خودم روانه ی بازار خواهد شد.
من شخصآ اعتقاد به این قصه ندارم که هنرمندان جامعه به عنوان یکی از اقشار خاص ، باید خودشون رو تا حد امکان از دسترس مردم به طور عام دور نگه دارند تا مبادا از قرب و منزلتی که توسط همین مردم برای اونها ایجاد شده کم بشه .
که قلبآ معتقدم عزت و ذلت ما در دست کس دیگری ست و خیلی از این رفتارهائی که ما در جامعه ی هنری می بینیم بیشتر از اینکه از بطن البطن و روح انسان هنرمند نشات گرفته باشد متاثر از فضای آلوده ی پیرامون ماست که اصالت را به صورت فریبی مجاز ها میدهد نه عریانی حقایق
اینم شعری از استاد:
ای نفست شهریار ! شهر مرا یار شو !
سلسله را ختم کن ! سید و سالار شو !
قونیه در قونیه مست شده صوفی ام...
رقص مرا سر بده ! وارد بازار شو !
نعره بزن خویش را با منِ منصور خود !
باب بلا بسته نیست... بر در و بر دار شو !
کشته ی معذور ، نه ! زنده در این گور، نه !
موسی مجبور، نه ! عیسی ایثار شو
نیش به نوش آمده ... تیغ به جوش آمده ...
خون به خروش آمده ... دست به دستار شو !
نزد که نزدیک شد پیری از این پیرهن ؟
توبه به تو توبه کرد ... منکر انکار شو !
سینه ی سینین من ! ساکن تسکین من !
سوره ی یاسین من ! سوسن بسیار شو !
شام شهان شوم تر ... بام جهان بوم تر ...
آینه بی روم تر ... زنگی زنگار شو !
رودکیِ رودِ من ! بربطیِ عودِ من !
بلبلِ داوودِ من ! هدهد عطار شو !
باز ابوذر ولی ... یا سِر و یا َسر ولی ...
مالک اشتر ولی ... میثم تمّار شو !
«سلسله ی موی دوست حلقه ی دام بلاست»
ای که در این حلقه ای ، سخت گرفتار شو !
صبح شد و ظهر شد ... ظهر شد و عصر شد ...
عصر شد و شب رسید ... لحظه ی دیدار شو !
گفتم زیاد غیر سلطانی حرف می زنیم یه چند تا عکس از سلطان بذاریم حرفی از سلطان زده باشیم!:
یه خبر بد: وحید جلیلوند دیگه نان و ریحان رو اجرا نمی کنه. من نمی دونم صدا سیما چرا ایجوری شده؟ اون از فرزاد حسنی اون از محمد سلوکی اون از آقای احمد زاده اینم از وحید جلیلوند آخه یکی بگه اینجا یعنی بهتره بگم اونجا چه خبره؟